عسلعسل، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

نخستین هدیه آسمانی

جدول رشد و تکامل از نوزادی تا 6 ماهگی

سن كودك مهارتهاي اصلي (اكثركودكان انجام مي دهند) مهارتهاي اضافي (نيمي از كودكان انجام مي دهند) مهارتهاي پيشرفته (تعداد كمي از كودكان انجام مي دهند) 1ماهگي     سر را بالا مي گيرد به صدا پاسخ مي دهد به صورتها خيره ميشود     اشيا را دنبال مي كند اصوات اوه و آه ازحلق خارج مي سازد قادر به ديدن طرح هاي سياه و سفيد است       لبخند مي زند مي خندد سر را با زاويه 45 درجه نگه مي دارد دو ماهگي ازحلق خود اصواتي خارج مي كند اشيا را دنبال مي كند سر را براي مدت كوتاهي نگه مي دارد لبخند مي زند و مي خندد سر را با زاويه 45 د...
18 بهمن 1389

جدول رشد و تکامل از نوزادی تا 6 ماهگی

سن كودك مهارتهاي اصلي (اكثركودكان انجام مي دهند) مهارتهاي اضافي (نيمي از كودكان انجام مي دهند) مهارتهاي پيشرفته (تعداد كمي از كودكان انجام مي دهند) 1ماهگي سر را بالا مي گيرد به صدا پاسخ مي دهد به صورتها خيره ميشود اشيا را دنبال مي كند اصوات اوه و آه ازحلق خارج مي سازد قادر به ديدن طرح هاي سياه و سفيد است لبخند مي زند مي خندد سر را با زاويه 45 درجه نگه مي دارد دو ماهگي ازحلق خود اصواتي خارج مي كند اشيا را دنبال مي كند سر را براي مدت كوتاهي نگه مي دارد لبخند مي زند و مي خندد سر را با زاويه 45 ...
18 بهمن 1389

عسل خانم به عکاسی میرود.

دختر نازم عسل خانم امروز یکشنبه ۱۷ ۱۱/۱۳۸۹ ساعت۹ شبه.بابایی طبق معمول جلوی تلویزیون نشسته و فیلم زبان اصلی نگاه میکنه شما خانمی هم لا لا کردی البته با کلی ناز و عشوه آخه همش بیتابی میکنی لثه هات به شدت درد داره و مجبوری واسه در اومدن صدفای قشنگت درد زیادی رو تحمل کنی.قربونت برم مامانی که اینقدر باید درد بکشی.   امروز صبح با مامانی رفتی م بیرون توی کالسکه خوشگلت گذاشتمو راه افتادیم اولش کلی حال کردی اما به محض اینکه آفتاب خورد توی چشات شروع کردی به گریه کردن این عادتو از روز تولدتم داشتی فکر کنم باید یه عینک آفتابی خوشگل واسه دخملم بخرم تا اینقدر از آفتاب فراری نباشه.آره مامانی منم مجبور شدم بغلت کنم.با یه دستم شما ر...
17 بهمن 1389

عسل خانم به عکاسی میرود.

دختر نازم عسل خانم امروز یکشنبه ۱۷ ۱۱/۱۳۸۹ ساعت۹ شبه.بابایی طبق معمول جلوی تلویزیون نشسته و فیلم زبان اصلی نگاه میکنه شما خانمی هم لا لا کردی البته با کلی ناز و عشوه آخه همش بیتابی میکنی لثه هات به شدت درد داره و مجبوری واسه در اومدن صدفای قشنگت درد زیادی رو تحمل کنی.قربونت برم مامانی که اینقدر باید درد بکشی. امروز صبح با مامانی رفتی م بیرون توی کالسکه خوشگلت گذاشتمو راه افتادیم اولش کلی حال کردی اما به محض اینکه آفتاب خورد توی چشات شروع کردی به گریه کردن این عادتو از روز تولدتم داشتی فکر کنم باید یه عینک آفتابی خوشگل واسه دخملم بخرم تا اینقدر از آفتاب فراری نباشه.آره مامانی منم مجبور شدم بغلت کنم.با یه دستم شما رو ب...
17 بهمن 1389

اولین غلت عسل خانم

دختر قشنگم.عسل نازم امروز یکشنبه ۱۰ بهمن ماه سال ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۰۷ دقیقه بعد از ظهره.شما الان با یکم غرولند لا لا کردی و مامانی طبق معمول از فرصت استفاده کردو پرید پشت کامپیوتر. این چند روزه فرصت نشد برات بنویسم آخرین خبرا اینه که کلی خانم شدی و میزاری با بابایی بریم بیرون.فقط وقتی شیر میخوای یکن نق میزنی که هر جا باشیم خودمونو سریع میرسونیم به ماشینو بعد از شیر دادن شما دوباره تو رو توی کالسکه خوشگلت میزاریمو راه میوفتیم.   یه خبر مهم دیگه اینکه دیروز واسه اولین بار خود خودت بدون کمک غلت زدی.کلی ذوق کردیم و بابایی پرید دوربینو آورد تا ازت فیلم گرفتیم. تازگیها به من خیلی وابسته شدی طوری که حتی وقتی توی بغل باباتی دست و پا میزنی ...
10 بهمن 1389

اولین غلت عسل خانم

دختر قشنگم.عسل نازم امروز یکشنبه ۱۰ بهمن ماه سال ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۰۷ دقیقه بعد از ظهره.شما الان با یکم غرولند لا لا کردی و مامانی طبق معمول از فرصت استفاده کردو پرید پشت کامپیوتر. این چند روزه فرصت نشد برات بنویسم آخرین خبرا اینه که کلی خانم شدی و میزاری با بابایی بریم بیرون.فقط وقتی شیر میخوای یکن نق میزنی که هر جا باشیم خودمونو سریع میرسونیم به ماشینو بعد از شیر دادن شما دوباره تو رو توی کالسکه خوشگلت میزاریمو راه میوفتیم. یه خبر مهم دیگه اینکه دیروز واسه اولین بار خود خودت بدون کمک غلت زدی.کلی ذوق کردیم و بابایی پرید دوربینو آورد تا ازت فیلم گرفتیم. تازگیها به من خیلی وابسته شدی طوری که حتی وقتی توی بغل باباتی دست و پا میزنی ت...
10 بهمن 1389